اینجا دور نیست

تمام ناتمام من با تو تمام میشود

اینجا دور نیست

تمام ناتمام من با تو تمام میشود

فضولی یا آگاهی؟

محمد: قرمز 

آزاده: سبز

 

 

  با عیال برای پرس و جو رفته بودیم مشاور املاک. یکی از مشاورین! گیر داده بود که عیال قبلا این بنگاه اومده. عیال هم که تکذیب کرد. جناب مشاور اعظم هم که میخواست کم نیاورده باشه و بگه که من درست میگم گفت: فامیلیتون هم گیلانیه. ما هم که هیچ کدوم از خاندانمون گیلانی نیست خوشحال شدیم که ضایع شده. بازم میخواست کم نیاره گفت امروز بعد از ظهرم از اینجا رد شدید و رو به عیال گفت: شما هم یه پیرهن سبز پوشیده بودی. منم که استاد ضایع کردن گفتم: پس فقط پیرهن خانم رو دیده بودی؟   

 

واقعا این مردم چه اصراری دارن که نشون بدن از همه چیز سر در میارن و حواسشون به همه چیز هست؟ توی تاکسی و صف نونوایی و شیر بحثایی میکنن که یک اپسیلن در موردش آگاهی ندارن. تازه حرفای خودشونو وحی منزل هم میدونن.

 

تصمیم بزرگ

ماه محرم داره شروع میشه. شاید این سوال تکراری باشه ولی واقعا امسال میخوایم تو این ماه چیکار کنیم؟ نمیخوایم یه شناخت هرچند کوچیک از اماممون و راهش پیدا کنیم؟ میخوایم بازم فقط بشینیم و زیارت عاشورا بخونیم و به قاتل امام لعنت بفرستیم و نبینیم که خودمون بیشتر داریم در حقشون خیانت میکنیم؟ با ندیده گرفتن راه و آرمانشون فقط برای تشنگیشون گریه کنیم؟   

ممنون میشیم اگه بگید میخواید امسال چیکار کنید. ماهم به راهنمایی نیاز داریم.  

با هم فکر کنیم 

 

کشتی امام حسین در بندر آزادگی و حق گویی منتظر مسافرگیریه.

اطلاع رسانی

دوستان بدانید و آگاه باشید که هر پست که جعبه نظرات آزاده بسته است در جعبه نظرات محمد باید نظر گذاشته شود. 

و پست های مشترک ما با اسم آزاده و محمد در پایین پست مشخص است 

در ضمن به عزیزانی که این توضیحات براشون لازم بود پیشنهاد میکنیم یه تست  آی کیو از خودشون بگیرن... 

جفت واقعی

الخبیثات للخبیثین و الخبیثون للخبیثات والطیبات للطیبین والطیبون للطیبات اولئک مبرءون مما یقولون لهم مغفرة و رزق کریم 

 

زنان ناپاک شایسته مردان ناپاک و مردان ناپاک شایسته زنان ناپاک هستند، زنان پاک شایسته مردان پاک و مردان پاک شایسته زنان پاک هستند و این نیکوکاران از تهمت هایی که به آنها زده میشود منزهند و از سوی پروردگارشان برای آنها آمرزش و روزی نیکوست (سوره نور آیه 26) 

 

همه ما جفتی مناسب و هم کفو خود داریم که اگر خود را از مسیر اصلی دور نکنیم به او خواهیم رسید. اگر در کنار جفت خود زندگی کنیم و راه درست را پیش بگیریم زندگی ما مایه افتخار خواهد بود.

جفت واقعی

  از آخرین بار یا به عبارتی تنها باری که با عیال فوتبال زدیم سه چهار هفته ای گذشته. توی پارک بودیم و بعد از کلی سرسره و تاب بازی و الاکلنگ و چرخ و فلک سواری و در حین ورزش با دستگاه های ورزشی دیدیم که چندتا پسربچه اومدن که فوتبال، بازی کنن. در حال حاضر که عیال پیش من نشسته هیچ کدوم یادمون نمیاد که کدوممون اول پیشنهاد بازی داد ولی هرچی که بود هر دو از خدا خواسته موافق بودیم. به بچه ها گفتیم که مسابقه میدید؟ اونا هم موافق بودن.  

  خلاصه کار به یارکشی رسید. قرار شد یکیشون بیاد با ما سه به سه بازی کنیم. منم قصد نداشتم خیلی جدی بازی کنم. یکیشون اصرار داشت که با دوستاش توی یه تیم باشه. دوستش بهش گفت برو با اونا ما خیلی قوی میشیم. دیگه کار که به اینجا رسید غیرتی شدیم.   

  از قبل میدونستم که عیال سابقه فوتبال داره و بازیشم حرفه ایه ولی فقط میدونستم. بازی که شروع شد یه دفعه دیدم که نه بابا بیش از این حرفا حرفه ایه عیال من. دریبل، فرار، پاس به عقب، شوت، جاگیری خوب، پاس عمقی، دروازه بانی خوب، شم گلزنی و از همه مهمتر قدرت بدنی بالاش باعث شد که من بیش از پیش عاشقش بشم و به انتخابم مطمئن تر بشم. با گلهای زیادی که عیال زد و یه پاس مشتی که داد فهمیدم که تو زندگی اهل گذشت و فداکاریه. حتی وقتی گل خراب کردم بهم دلداری داد فهمیدم آدمی نیست که اشتباهاتم رو به رخ بکشه.  

  آخرشم به این فکر میکردم که ما توی همه زمینه ها زوج ایده آل همدیگه ایم.