محمد:قرمز
آزاده:سبز
سلام
عقد بستیم و محرم تر شدیم.
همسر تر شدیم.
سلام
بدون قرعه ما دو تا دیوانه رو به نام هم زدن.
محمد:قرمز
آزاده:سبز
امروز عشقم برام سه چهارم انارو آورده. این یعنی چی؟
یعنی اینکه وقتی انار میخورده یاد من بوده و دلش نیومده تنها انار بخوره و بقیه شو آورده با هم بخوریم.
این برای من معنای واقعی عشقه. عشق یعنی برق چشم همسرم وقتی به این فکر افتاده که انار و با هم بخوریم.
یک دانه از انار بهشتی ست
مبادا دانه ای نخورده بماند
- مادربزرگ میگفت-
و من دانه دانه قلبت را میخورم
تمامشان بهشتی اند
محمد:قرمز
آزاده:سبز
بتخانه به نماز است
مگر تو باز اذان گفتی؟
با من بگو چگونه گذشتند روزها
آن لحظه ها و آن غم بی مرز و انتها
وقتی نبود چشم تو تا چتر من شود
وقتی نبود دست تو تا جان به تن شود
با من بگو چگونه نبودی و گل شکفت
بر چشم تو قسم غزلم شعر هم نگفت
کی قاصدک بدون نسیم آرزو کند
دریا بدون ماه نشد غرق جزر و مد
این شعر از طلوع تو مطلع گرفته است
تا هست نام پاک تو این نور عشق هست
محمد: قرمز
آزاده: سبز
این روزا خیلی سرمون شلوغه. دنبال همه چیز هستیم کار ٬خونه گرفتن ٬ خرید و خلاصه هر چیزی که برای شروع زندگی لازمه.
منی که اکثر اوقات حوصله خرید کردن و دنبال کارای مختلف بودن رو نداشتم٬ حالا به یمن وجود عشقم٬همسرم٬ چنان انرژی پیدا کردم که میتونم تمام روز کار کنم و بدون استراحت برم جلو.
بودنت را همیشه میدیدم دیدن آن نگاه طوفانی
از همان روزهای تبدارم تا همه لحظه های ویرانی
منم که اصولا واسه هر کاری باید چند روز فقط تصمیم می گرفتم این روزا فشنگی از صبح تا شب و شب تا صبح تصمیم میگیرم و کار میکنم. خلاصه که خدا یه عیال به من داده گل. این روزا هم در تدارک شروع زندگی مشترک تر هستیم.
میزبان همیشه شعری با سلام غزل به آسانی
مونس دردهای تکراری از همان زخمها که میدانی
توضیح: تمام شعرهای نوشته شده در پستهای این وبلاگ سروده اینجانبان است.
محمد: قرمز
آزاده: سبز
میخواهم عکسی از سیبب ها بگیرم
نام ترا صدا میکنند
میدانند
با لبخند زیباترند
در دوردست دریا نه
زمین آنجا به آسمان پیوند میخورد
که تو ایستاده ای